مرحوم شهید مدنی حقیقتاً یک مصداق بارزی از روحانی کامل بودند. اوّلاً ایشان عالم بود، فقیه بود. ثانیاً اهل بیان و تبیین بود در بین قشرهای مختلف؛ ایشان در میان جوانها میتوانست کاملاً با مخاطب جوان ارتباط برقرار کند. من در اوایل یا اواسط امامت جمعهی ایشان به تبریز رفتم و دیدم ایشان آنچنان با جوانهای کمسال، گرم و صمیمی است که واقعاً مثل اینکه با پدرشان حرف میزنند، با برادر بزرگشان حرف میزنند! عالمی بود که اهل مبارزه و بینش سیاسی بود. از حدود سال ۵۰ تا پیروزی انقلاب، در غالب اوقات ایشان در تبعید بود. نسبت به مسائل کشور آگاه و اهل عمل و اقدام بود. مرد شجاع، صریح، آمادهی خطرپذیری. در اوایل رفتن ایشان به تبریز و در آن فتنهی موسوم به فتنهی خلق مسلمان، این مرد مثل کوه ایستاد و حتّی جانش در خطر افتاد و اگر ایستادگی ایشان نبود، معلوم نبود که چه میشد. و به نظر من بالاتر از همهی این ابعاد و پشتوانهی همهی این ابعاد، خودسازی و کاری بود که ایشان با خود و با دل خودش کرده بود... واقعاً شهادت حقّ او بود. ۱۳۸۰/۰۶/۱۲