من خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی مدیون این مرد (آقای آذریزدی) و کتاب این مرد میدانم. آن وقتی که کتاب ایشان «قصههای خوب برای بچههای خوب» درآمد بچههای ما داشتند به دوران نزدیک بلوغ میرسیدند. دوره هم دورهی طاغوت بود و همهی عوامل در جهت گمراهسازی ذهن و دل جوان حرکت میکرد. من دلم میخواست چیزی باشد که جوانهای ما با او هدایت شوند و جاذبه هم داشته باشد. بنده فهرست پیشنهادی کتاب مینوشتم و بین جوانها پخش میشد؛ اما برای بچههای کوچک، دستمان خالی بود تا اینکه کتاب ایشان را من پیدا کردم. نگاه کردم دیدم این از جهات متعددی، همان چیزی است که من دنبالش میگردم. رفتم برای فرزندانم خریدم. در شعاع ارتباطات فامیلی و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندی داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفی کردم. 1386/10/15